

از جایـی شروع مـی شود،
که بـی هوا…
بوسـیده شوی …!!!!

دلتنگی حس عجیبی است که گاهی “تــــ❤ـــو” را به یادم می آورد …
گاهی یعنی همیشه ، گاهی یعنی الان …
خداوندا....
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!...
تقصیری ندارد...
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست !!....

همیشه چیزهایی هست
که نمیتونم داشته باشم
مثل تو
بُـــــــزرگ شــدم.
خوב عروسکـﮯ شـבه ام.
آنقـבر بازﮯ ام בاבه انـב..... که قلبـــم با
تکه پارچه های رنـگــارنــگ وصله خورבه اســت،
لااقل تو בیگر قلـــب پــارچه اے ام را پاره نکـטּ!!
اما . . .
هیچـڪـבام تـو לּـیـωــتـے
בلم را خوش ڪرבه ام بـﮧ ایــלּـ فڪر ڪـﮧ شایـב پا برهنـﮧ بیایـے...
تو بیا هرجور که دوست داری بیا

اگــر تنهــآیش بگــذآرے " سرב " میـشوב ...
ولــے مـَـرآ انتظــآرے هست ،
نکنــב " تلـــخ " شوم یــآ کــه از تنهــآیے " سرב " ...


کنار پنجره سیگار میکشید....
خسته بود....
انقدر خسته که یادش رفت بعد اخرین پک.سیگار را به پایین پرت کند ...
نه خودش را......
یادت ای دوست بخیر ...
بهترینم خوبی؟
خبری نیست ز تو...
من دلم میخواهد...
که بدانی بی تو...
دلم اندازه ی دنیا تنگ است!!!
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫــــﺎ ﺣــﺘــﯽ ﺑﯿــســﮑـﻮﯾـــﺖ ﻫــﺎ ﻣــــﺎﺩﺭ ﺑـــﻮﺩﻧـــﺪ !!
ولــــــی حـــاﻻ HI-BYE ﺷـــﺪﻩ ﺍﻧـــﺪ


سلامتــ ــی اونایـــ ــی کـــه همیــ ــشه...
تو جمع میگن و می خنــدن ولی...
دو دقیقه که باهاشـــون حرف بزنــــی
میفهمـــــــ ـــــ ــــــ ــــی...
یـ ـــ ـه دنیــــا غصــــ ـهــ دارن

خـــــــیال کـــــــردی رفـــــــتی و تمـــــــام ؟!
بــــــــــریـــــــــــدی و خـــــــــــلاص..؟
مـــــــن هرگـــــــز کـــــــوتاه نمی آیم.. می بینی ؟
تا ابد دهانت از شعر های عاشقانه من سرویس است !!

در هم گره مـے خورند, مـے پیچند
میبینـے
وقتـے نیستـے
حتـے موهایم هم بـے تابـے مـے ڪـنند
فقط کسی معنی دلتنگی را درک میکند که طعم
وابستگی را چشیده باشد پس به کسی وابسته نشو
که سرانجام ان وابستگی
دلتنگیست
با " یکی بود یکی نبود "
شُروع می شود ایـن قصه
با " یکی ماند ، یکی نماند "
تمام !!
یکی مـن بودم یا تو ، مهم نیست . . !
مهم
قصه ایست
که تمام می شود.....


ﯾﻪ ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻖ ﭘﺸﺘﺶ ﻣﯿﮑﺸﯽ ...
ﻭ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﯿﺎﺩ جلوی چشمت ...
گول دنیا را مخور
ماهیان شهرما
از کوسه ها وحشیترند
بره های این حوالی
گرگها را میدرند
سایه از سایه هراسان
در میان کوچه ها
زنده ها هم آبروی مرده ها را میبرند....

دير يا زود ...
جمله خواهند كرد ...
خاطراتي كه زبان آدميزاد نمي فهمند
مى نويسم ... نه عاشقم …
نه شكست خورده ام …
فقط مى نويسم تا عشق ياد قلبم بماند ... در اين ژرفاى
دل كندن ها و عادت ها و هوس ها ... فقـــــــط تمرين آدم
بودن مى كنم ... همين .....
![[عکس]](http://www.2ost.com/media/uploads/blog/2013/08/blog_17689_9d6006d3c768ebn.jpeg)
بودن در قلب دخترکی...
که تمام دنیایش...
حرف های نزده اش است...

از شدت دلتنگیــــ ،
گریهــ کهــــ هیچ...!!!
دلــ♥ــَت می خــوآهــَد ؛
هــآی هــــآی بمیــــری...!

بهش گفتم دیگه نمی خوامت !
خندید و رفت !
تازه فهمیدم شوخی من حرف دلش بود . . .

غصه های زندگیت را با قاف بنویس تا هرگز باورشان نکنی !
دلم بهانه دارد....
بهانه ندیدنت....
بهانه نبودنت.....
بهانه نداشتنت....
دلم امروز....
به بهانه همیشگی گریست....
بگذار بداند....
آنچه خواست همیشه نیست....
رفتار عاشقانه زن رو باید از دلتنگیش فهمید
از شوق و بی تابیش واسه دیدار
از حس کودکانه ش واسه اغوش
از خجالتش واسه بوسه گرفتن
زن بی دلیل بهانه نمی گیرد
شاید بهانه ی دستان گرمت را دارد
که دستانش را بگیری....!!
ببین گوش کن :
فرقی نمیکنه من و تو متولد کدوم برج سالیم ،
مهم اینه که اگه تو نباشی من همیشه برج زهرمارم . . .
وقتـــی بغــــض میکـــُنی
وقتـــی دآغونــــی
وقــــتی دلــِت شکــــستـ ه
دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ
انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :
"بیخـــیال"


بی خیال است خیلی بی خیال ...
همان کسی که تمام
خیال من است .هیچوقت از خدا نخواستم همه دنیا مال من باشه...
فقط خواستم...
اونی که ماله منه واسه هیشکی نباشه...
دیگر از تنهایی خسته شدم ٫ به کلاغها زیر میزی میدهم
تا قصه ام را به پایان رسانند...
دوست می دارمـش ...امـّـا...
می تـرسم بـگویــم و بگـویـد : ” مرسـی!!
یــا بگویـد بـه این دلـیـل و آن دلـیـل دوسـتـم نـدارد...
یــا چـه می دانـم...
مثـل خیـلیـهـا بگـویـد لیـاقـتـم بـیـشـتـر از این حرفـهاسـت...
می تـرسـم از اینــکـه
هـرچـیـزی بـگویـد جُـز:
مــَــن هـم دوسـتت دارم...
ایــن روزهـــا همــه بــه مــن
دلـتــنـــگــی
هــدیــه مـی دهنــد
لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!
بــه خـــدا
تمــــامـ شــد
دلـــــــــــم...!
نـــه نمیــــدانــــی!
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
پشتــــــــ ایـن چهــــره ی آرام،
در دلــــــــــم چــه مـی گـذرد!
نـــه نمیــــدانــــی!
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
ایـــن آرامــش ظــاهــر و ایــن دل نــا آرام
چقــــدر خستـــــــهام میـــکنــد!